چند روزیه که فکر می کنم ممکنه دچار افسردگی شده باشم،عموما حالم خوب نیست-خیلی بد است- حتی صبح ها که از خواب بیدار میشم پر از حال بدم ، مداما حس می کنم دلم میخواد گریه کنم ، حس می کنم هیچ چیزی به وجدم نمیاره ، شوق برام یه مفهوم دور شده ، حس میکنم عضله های پیشانیم دچار اسپاسم شده و مقاومت میکنن در برابر باز شدن ، با این که آدم عاطفی ای هستم به طرز عجیبی حس می کنم قابلیتم رو برای دوست داشتن ، برای عاشق شدن و حتی به میل غریزیم رو از دست داده ام.می خوام دنبال نشونه هاش بگردم و اگه حدسم درست بود پی درمان باشم.

راستی جدیدا حس می کنم خیلی از نیچه خوشم میاد ! تناقض نداره با حرفای بالا :)) یه مدل دوست داشتن دیگه است :))

عاشقی بیش تر از هر چیز نیازمند حس لایق دوست داشته شدن بودن درون فرد عاشقه ، نیازمند علاقه ی عاشق به خودش ، حس می کنم پاک از دستش داده ام...